فرزاد فرزین: مگر بد است یک هنرمند درآمد خوبی داشته باشد؟
همان طور که گفتم من آدم صریحی هستم و چیزی برای پنهان کردن ندارم. چرا یک خواننده از اینکه کارش مورد استقبال قرار میگیرد و به همین دلیل درآمد مناسبی هم پیدا میکند، باید خجالت بکشد. مگر خواننده درآمد خوبی داشته باشد، بد است؟
خبرآنلاین: فرزاد فرزین می گوید که این روزها حجم زیادی از موسیقی پاپ به گوش مخاطب ایرانی میرسد و برای همین ترانه و آهنگ خیلی باید قوی باشد تا در ذهن شنونده ماندگار شود.
«راز پنهان» با کارگردانی فلورا سام که این شبها از شبکه یک سیما پخش میشود، نخستین تجربه فرزاد فرزین در خواندن ترانه تیتراژ یک سریال تلویزیونی است.
فرزاد فرزین که کار حرفهای موسیقی را از سال 1377 شروع کرده است، اگر چه خواندن آهنگ تیتراژ برنامههای تلویزیونی چون «شب بخیر تهران» (1382)، «کوله پشتی» (1386)، «صبح آمد» (1387) و «با ما اینجا» (1389) را در کارنامه هنری خود دارد، اما «راز پنهان» نخستین سریال داستانی به شمار میآید که او تیتراژ پایانی آن را خوانده است.
این خواننده 31 ساله که تا کنون چهار آلبوم «شراره» (1383)، «شوک» (1387)، «شانس» (1388 ) و «شلیک» (1391) را منتشر کرده، از سال 1384 تا امروز کنسرتهای بسیاری را نیز در تهران و شهرهایی چون تبریز، سنندج، کرج، کیش، قشم، بندرعباس، شیراز، گرگان، اراک، گنبدکاووس، رودهن و... روی صحنه برده است.
فرزاد که ترانه سرا و آهنگساز نیز هست، همکاریهایی با خوانندگان دیگر از جمله رضا صادقی، امید آمری، مهدی مدرس، محسن چاوشی، محسن یگانه، علی اصحابی، بهنام صفوی و... داشته و در دو آلبوم گروهی به نامهای «خاص» و «دلصدا» هم قطعاتی را ارائه کرده است.
به بهانه خواندن آهنگ تیتراژ پایانی سریال «راز پنهان»، به سراغ فرزاد فرزین رفتیم و با او گفتگوی کوتاهی انجام دادیم. ترانه این قطعه را که به نام «ماه من» معروف شده، عبدالجبار کاکائی سروده، ملودیاش را امید کرامتی ساخته و ایرج همدمی آن را تنظیم کرده است.
بعد از سالها حضور در عرصه حرفهای موسیقی، برای نخستین بار تیتراژ یک سریال تلویزیونی را خواندهاید. چنین کارهایی چه جایگاهی در کارنامه یک خواننده دارد؟
من پیش از این هم با شبکههای گوناگون سیما همکاری داشتهام.
اما آنها همه مربوط به برنامههای تلویزیونی بودهاند. این بار شما ترانه تیتراژ پایانی «راز پنهان» را خواندهاید که یک سریال داستانی است. چه چیزی شما را به سمت این کار کشاند؟
اول باید بگویم من از سال 89 تصمیم گرفتم تیتراژ هیچ برنامه یا سریال تلویزیونی را نخوانم، مگر آنکه پر مخاطب باشد. وقتی هم از من دعوت شد تا ترانه پایانی «راز پنهان» را بخوانم، به دلیل گروه سازندهاش و ایام مناسبی که روی آنتن میرود، این پیشنهاد را قبول کردم. همان طور که میدانید، سریالهای ماه رمضان پر مخاطب هستند، بهترین زمان ممکن پخش میشوند و بیشترین تماشاگر را به خود جذب میکنند.
بر این پر مخاطب بودن خیلی تاکید میکنید. با توجه به اینکه آلبومهایتان خوب میفروشند و کنسرتهایتان پر تماشاگر هستند، چه نیازی به یک سریال تلویزیونی دارید تا صدایتان را به گوش مردم برسانید؟
اشتباه نکنید، خواننده چه معروف و چه تازه کار، نیازمند است که کارهایش دیده شود. آهنگهای سریالهای تلویزیونی، بهتر از قطعات ارائه شده در آلبوم شنیده و دیده میشوند.
«راز پنهان» نخستین سریال تلویزیونی است که فرزاد فرزین ترانه تیتراژ آن را می خواند
منظورتان از دیده شدن چیست؟
از قدیم گفتهاند «شنیدن کی بود مانند دیدن» که حتی در عرصه موسیقی هم صدق میکند. آهنگ با تصویر بهتر در ذهن مخاطب نقش میبندد و ماندگارتر میشود، این امتیازی است که ما در ایران از آن بینصیب هستیم.
برخلاف دیگر نقاط دنیا، چون ما نمیتوانیم آهنگها و ترانههایمان را با تصویر به مخاطب برسانیم، یک امتیاز شاخص موفقیت را از دست میدهیم. برای مثال ما شبکهای اختصاصی نداریم تا مخاطب تلویزیون بتواند پای آن بنشیند و چهره خواننده را حداقل در هنگام خواندن ببیند.
در واقع چهره و تصویریک خواننده در هنگام خواندن باید دیده شود تا سوپر استار شود.
پس برای همین است که هر ازگاه دست به تولید نماهنگ میزنید؟
من دارم روی ساخت کلیپهای تصویری پافشاری میکنم، برخی دیگر از خوانندگان خودشان را به دردسر نمیاندازند و وارد این عرصه نمیشوند.
چرا؟
چون ساخت این نماهنگها هزینه زیاد دارد و بعد از ساختش جایی هم نیست تا آنها را نشان دهد. ویدئو کلیپ را نمیتوان به موسسه رسانههای تصویری ارائه کرد تا در شبکه نمایش خانگی توزیع شود. این گونه آثار باید در رسانههای عمومی و فراگیر پخش شوند.
تا 10 سال پیش ترانه تیتراژ بسیاری از سریالهای تلویزیونی خیلی زود گل میکردند و ورد زبان مردم میشدند. چندی است که این اتفاق دیگر نمیافتد. دلیلش را چه میدانید؟
زمان تغییر میکند. وضعیت موسیقی دهه 70 و اوایل دهه 80 را نباید با امروز مقایسه کنید.
در حال حاضر حدود 40 یا 50 خواننده مجاز و تعداد بیشتری غیر مجاز وجود دارند که چون اتفاقاً این دسته دوم زیاد هم کار بیرون میدهند، آنان را هم باید مجاز دانست. 15 سال پیش این جوری نبود و برای همین ترانهها و آهنگها ورد زبان علاقمندان میشد، در حالی که امروز موسیقی تو گوش مردم زیاد است.
دهه 70 ، تعداد خوانندهها کم بود و مخاطب حق انتخاب زیادی نداشت. از سوی دیگر رسانههایی چون ماهواره و اینترنت فراگیر نبودند و برای همین شنوندهها با همان تعداد اندک کارهای منتشر شده زود اخت میشدند.
اینکه میگویید، درست است. اما پرسش من این بود که چرا ترانه برنامهها و سریالهای تلویزیونی، دیگر مثل گذشته ماندگار نمیشوند؟ چرا موجی که به ویژه با سریال «روزگار جوانی» در سال 1377 شروع شد، بعد از مدتی فروکش کرد؟
بخشی از توضیحاتی که در ارتباط با وضعیت کلی موسیقی در دهه 70 و 80 دادم، پاسخ به این پرسش را نیز شامل میشود. البته نباید فراموش کنیم که آن زمان مخاطب سریالها هم بیشتر بود.
اگر نگاهی به پشت سرمان بیندازیم، میبینیم که آن دوره سریالها از کیفیت خوبی برخوردار بودند و خب تیتراژ سریالها هم بهتر شنیده و دیده میشد.
یعنی کیفیت سریالهای تلویزیونی کاهش یافته است؟
شاید بهتر است بگویم سریالهای قدیمیتر تلویزیون با سلیقه و خواست مردم بیشتر جور بود. در طول یک دهه گذشته با وجود رقبایی که شبکههای داخلی پیدا کردهاند، سریال سازی ما با سلیقه و ذائقه مردم پیشرفت نکرده است.
امسال را با انتشار یک آلبوم موسیقی تازه شروع کردید که خوب فروخت و کنسرتهای موفقی را هم روی صحنه بردید. برای همین اجازه دهید از بحث کارهای تلویزیونی خارج شویم و به دیگر فعالیتهای شما بپردازیم. چهارمین آلبوم شما با نام «شلیک» با تبلیغات مناسب از جمله یک تیزر تصویری جذاب به بازار آمد و ظرف یک هفته تمام شد و کار به انتشار مجدد آن کشید. میخواستم بپرسم در نهایت چه تعداد از این آلبوم فروخته شد؟
من آدمی هستم که شفاف و راحت اطلاعات میدهم و به جای آنکه آمار غیر واقعی بدهم، به شما میگویم که آلبوم «شلیک» ابتدا در 250هزار لوح فشرده منتشر شد و بعد 150 هزارتای دیگر هم درآمد.
مگر دیگر آمارهای منتشر شده در ارتباط با فروش آلبومهای موسیقی غیر واقعی است؟
نه همه، اما بخش عمدهای از آن غیر واقعی است. من رک هستم و حرفم را صریح میزنم. اگر لازم باشد، پته خیلیها را هم روی آب میریزم. این آمارهایی که از تیراژ آلبومها داده میشود، خیلیهایش خیالی است.
واقعیتش این است که در شرایط امروز، اگر آلبومی بتواند به مرز 500 هزار نسخه نزدیک شود، موفق بوده و آمار بالاتر از این واقعیت ندارد.
بسیاری از شرکتها برای آنکه خودشان را مطرح کنند، آمار غیر واقعی و خیالی منتشر میسازند. در حالی که واقعیتهای امروز نمیگذارد تعداد نسخههای فروخته شده یک آلبوم، مرز 500 هزارتا را پشت سر بگذارد.
چه چیزی باعث شده تا مخاطبان آلبومهای موسیقی پاپ کاهش یابد؟
اشتباه شما هم همین جاست، من نگفتم که مخاطبان ما کم شدهاند، بلکه تاکیدم بر این است که آلبومهای کمتری از سوی علاقمندان خریداری میشوند.
برایتان از کارهای خودم مثال میزنم تا مسئله روشن شود. من آلبوم «شراره» را سال 1383 با تیراژ 350 هزار و آلبوم «شانس» را سال 1388 در شمارگان 400 هزار تا منتشر کردم. با توجه با بازخورد مثبتی که از سوی مخاطبان «شلیک» دریافت کردهام، باید 6 برابر «شراره» میفروخت که چنین نشده است.
دلیلش چیست که این قدر نفروخته است؟
در بازار امروز، دو سه هفته ابتدایی انتشار یک آلبوم، وقت طلایی فروش است. بعد از آن، دیگر مخاطبان یا میروند سراغ اینترنت و آهنگها را دانلود میکنند یا به کپیهای غیر مجاز گوش میدهند.
به عبارت دیگر گسترش اینترنت و پیشرفت امکانات و تجهیزات فنی و صوتی در کنار گران شدن سی دیهای مجاز موسیقی، مخاطب را به سمتی میبرد تا قید خرید نسخههای اصلی آلبوم را بزند.
پس بازار آلبومهای موسیقی برای هنرمندان چندان گرم و پر سود نیست.
بله همین طور است. تعداد خوانندههایی که در این شرایط میتوانند بیش از 300 هزار نسخه از آلبومهایشان را بفروشند، انگشت شمار است.
اما در همین شرایط بازار کنسرتها و اجراهای زنده خیلی داغ است. چرا؟
چون مخاطب تشنه است اجرای خواننده محبوبش را از نزدیک ببیند. کنسرتها باعث میشوند خواننده هم دیده شود و هم درآمد خوبی کسب کند.
جالب است به کسب درآمد خوب هم اشاره میکنید.
همان طور که گفتم من آدم صریحی هستم و چیزی برای پنهان کردن ندارم. چرا یک خواننده از اینکه کارش مورد استقبال قرار میگیرد و به همین دلیل درآمد مناسبی هم پیدا میکند، باید خجالت بکشد. مگر خواننده درآمد خوبی داشته باشد، بد است؟
موسیقی هم مثل سینما در همه جای دنیا یک صنعت - هنر به شمار میآید و یک چرخه بزرگ اقتصادی است که باید جدی گرفته شود.
ما همه چیزمان باید حرفهای باشد؛ چه موسیقی چه ورزش و چه سینما. البته در بحث مالی و حرفهای، ما باید به فرهنگ وعرف جامعه خودمان نیز توجه داشتیم. در چنین شرایطی هرچه وضعیت اقتصادی عرصههای هنری بهتر و درآمد هنرمندان بیشتر باشد، بهتر است.
پس رونق یافتن کنسرتهای موسیقی پاپ در چند سال گذشته بزرگترین کمک به هنرمندان این عرصه بوده است؟
بله. باوجود همه مشکلات پیش روی اهالی موسیقی نباید از حق گذشت و بر بهتر شدن شرایط برگزاری کنسرت به نسبت پنج سال پیش تاکید نکرد. قبلاً باید دو یا سه سال میگذشت تا یک کنسرت بدهیم، اما در حال حاضر آن قدر فضا خوب شده که من در بسیاری از شهرهای کشور برنامه اجرا کردهام.
بنیامین بهادری: ریشه ایمانی دارم
قرار ما با بنیامین بهادری در حیاط باصفای امام زاده صالح (ع) تجریش بود. وقتی داشتیم از زیارت برمیگشتیم، بنیامین دقایقی پشت پیشخوان کفشداری رفت و....
بنیامین: اسم اصلی من وحید است ولی بنیامین صدایم میکنند
زمانی که بنیامین بهادری را از نزدیک نمیشناختم فکر میکردم هیچ وقت امکان دوستی ما وجود ندارد. حسم این بود که بنیامین دچار نوعی غرور شده اما وقتی که برای اولین بار با هم گپ زدیم این احساس کاملا از بین رفت و به سمتم سرازیر شد.
بنیامین در این گفت و گو به مسائلی اشاره کرده که تا به حال در مورد آن حرف نزده و این شاید نکته قابل توجه این مصاحبه است. او میگوید ریشه ایمانی دارد، ریشه ای که اساسا به خانواده او برمیگردد. قرار ما با علی ضیا و بنیامین بهادری در حیاط باصفای امام زاده صالح (ع) تجریش بود. وقتی داشتیم از زیارت برمیگشتیم، بنیامین دقایقی پشت پیشخوان کفشداری رفت و کار کفش دارها را انجام داد، نمیدانم نیتش چه بود. هر چه بود نشان میداد که او هیچ نسبتی با غرور و تکبر ندارد و هنوز هم همان پسر خوب و باصفایی است که روزگاری برای مداحان معروف کشورمان تصنیف میساخت.
چرا اینقدر کم کاری؟
- بیشتر به این دلیل که هر کاری که از انسان منتشر میشود باید حاوی طعمیجدید باشد و این طعم جدید هم فقط با انجام و پایان کار به وجود نمیآید. گاهی برای کار باید فرایندهای تحقیقاتی را طی کرد تا به یک نتیجه خوب و ایده آل رسید. شما وقتی به مردم قول میدهید که برای آنها طلا پیدا میکنید و با تجهیزات زیاد و نقشه به سمت معدن طلا میروید تا طلاها را پیدا کنید، به یک مرحله پیش بینی نشده میرسید. مثلا سطح سختی که برای مدتی برنامه ریزی های زمانی تان را جابجا میکند و انرژی بیشتری میطلبد اما در نهایت با توجه به نقشه راه، امکانات و تکنیک به روز به نتیجه دلخواه خود میرسیم به امید خدا!
پس ماجرا این نیست که میخواهی مخاطب را تشنه موسیقی ات نگه داری؟ درست مثل آن چند سال اول که کنسرت نمیگذاشتی...
- خب آن چند سالی که من کنسرت نداشتم تقریبا شرایط برای حضورم روی استیج فراهم نبود. به هر حال آن روزها آنقدر حساسیت وجود داشت و فضای ایجاد شده برای ما شکننده بود که ترجیح میدادیم یک مقدار چراغ خاموش کار کنیم.
شکننده یعنی چی؟
- فکر میکنم محسن رجب پور بهتر میتواند در این مورد اظهار نظر کند اما همین اندازه میدانم که «بنیامین 85» تا کمیسیون فرهنگی مجلس هم رفت و در موردش بحث شد که این آهنگ ها به چه دلیلی منتشر شده و اصلا بنیامین به چه دلیلی میخواند؟ به قول محسن رجب پور سال 85 صفتی به نام کارهای بنیامینی راه افتاده بود که اصولا روی آن دید مثبتی هم وجود نداشت. به همین دلیل هم تصمیم گرفتیم چراغ خاموش کار کنیم و در اجرای کنسرت کمیصبر به خرج دادیم.
پس ماجرای ایجاد عطش بین مخاطب را قبول نداری؟
- نه هیچ وقت دوست ندارم دوستانم (مخاطبانم) را در هیچ زمینه ای تشنه نگه دارم. هر چیزی که فکر میکنم به دردشان میخورد را در اختیارشان قرار میدهم.
با این همه تاخیر نمیترسی که از بازار موسیقی عقب بمانی؟
- فکر میکنم بازار را مردم تعیین میکنند. خوشبختانه ما مردم باهوشی داریم و بین کار باعجله و کم دقت با یک کار اصولی و با کیفیت تفاوت قائل میشوند.
نام آلبوم جدیدت را انتخاب کرده ای؟
- ما معمولا دو هفته مانده به انتشار آلبوم اسم آن را انتخاب میکنیم چون معتقدیم نام آلبوم خیلی به شرایط روز وابسته است. هیچ وقت دوست نداشته و نداریم اسمی را پیشاپیش اعلام کنیم که نسبتی با شرایط روز نداشته باشد.
پس احتمال دارد اسمی شبیه به دو آلبوم قبلی انتخاب نشود ...
- نمیدانم ...
فکر میکنم موفق ترین خواننده ای هستی که در خارج از ایران کنسرت برگزار میکنی، شنیده ام کسانی که در کنسرت هایت حضور داشتند، آهنگ هایت را حفظ بودند و با تو همخوانی میکردند. در مورد این کنسرت ها بگو.
- به هر حال این آهنگ ها هیت شده و بین مردم جا افتاده بود. شاید جالب باشد بدانی که کنسرت هایم را از کنسرت های خارجی آغاز کردم و اولین باری که روی سن قرار گرفتم، در جشنواره موسیقی که در شهر استکهلم برگزار میشد شرکت کردم. آنجا متوجه شدم که مردمیکه فرسنگ ها دورتر از من زندگی میکنند هم آهنگ هایم را شنیده اند و حفظ هستند.
تو کارت را با آهنگ های مذهبی مثل «آقام آقام ...» شروع کردی، در مورد آن کارها برایمان بگو.
- من آن کارها را در مقام آهنگساز برای ارائه به بازار ساخته بودم و از ابتدا قرار نبود که آنها را خودم بخوانم اما به هر حال این آهنگ ها بعد از انتشار ناگهانی «دنیا دیگه مث تو نداره...» بین مردم پخش شد و خوشبختانه مورد استقبال هم واقع شد.
کارها سفارشی بود یا دلی؟
- هم سفارشی بود و هم دلی! من هیچ وقت کار سفارشی را بدون رضایت قلبی انجام نداده و نخواهم داد. یک وقتی هست قلبت یک کار را در ذهنت طرح میکند و تو میروی دنبالش و انجامش میدهی. موقعی هم هست که خواسته قلبی ات در قالب یک سفارش به تو میرسد و سراغش میروی.
زمانی به عنوان یکی از خواننده های یاغی مطرح بودی و درگیری های رسانه ای زیادی با آدم های مختلف داشتی، از حامد بهداد بگیر تا محسن یگانه و سیروان! اما امروز هیچ حاشیه ای نداری و خیلی آرام تر از گذشته شده ای...
- آن وقت ها شاید برخی علاقه داشتند که تمرکز مخاطب را از آثار من به سمت حواشی سوق دهند. البته به محض مشاهده نشانه هایی از این دست به سرعت فاصله میگرفتم و تن به حاشیه نمیدادم. وقتی به اکثر این مسائل توجه کنی و به اسناد آن مراجعه کنی، متوجه میشوی که اگر هم حرفی بوده، در قالب پاسخ به یک سوال مطرح شده و معمولا هم خیلی نرم و لطیف بیان شده اما نمیدانم چرا دوستانم را ناراحت میکرد و دوستان واکنش های عجیبی نشان میدادند. ریشه جنجال، جذاب و مهربان نیست و اساسا در جنجال روشنفکری و حرکت رو به رشد کم دیده میشود.
مثلا چه حرفی زدی که حامد بیانیه داد و سیروان واکنش تندی نشان داد؟
- من معمولا بیشتر از دو یا سه خط راجع به اشخاص صحبت نکرده ام. و فقط وقتی در مصاحبه ها با این دست سوال ها مواجه میشدم نظرم را بیان میکردم. صادقانه میگویم که در این اظهار نظرها نه توهینی وجود داشت و نقد غیرمنصفانه! سند صحبت هایم وجود دارد و وقتی آنها را مرور میکنی میبینی که واقعا موضوع خاصی نبوده اما خب دوستان لطف میکردند و جوابیه مینوشتند.تند.
بعد از این جنجال ها بود که خودت برای آشتی پیش قدم شدی و در گام اول به کنسرت یگانه آمدی...
- من، محسن یگانه و رضا صادقی بدون هماهنگی با هم برای حضور در یک امر خیر دعوت شدیم. این خیلی جذاب بود که اتفاقی از این جنس قرار بود بیفتد. شب اول محسن یگانه کنسرت داشت و من وظیفه خود دیدم در کنسرت او شرکت کنم. شاید شب اول کنسرت بنیامین بهادری برگزار میشد. محسن در کنسرتم شرکت میکرد و او برای این ماجرا پیش قدم میشد.
شب بعدی که تو کنسرت داشتی، محسن را روی استیج بردی و با هم همخوانی کردید، این موضوع را در ذهنت پیش بینی کرده بودی؟
- محسن شب بعد از کنسرت خودش، در کنسرت من شرکت کرد و به اصطلاح لطف کرد و بازدید من را پس داد. در بخشی از اجرا که به آهنگ «الهه ناز» رسیدیم، از آنجایی که این آهنگ را یک تصنیف ملی میدانم، احساس کردم فضا برای دعوت محسن روی استیج مناسب است. من این کار را انجام دادم و محسن هم از این موضوع استقبال کرد و در نهایت «الهه ناز» را با هم اجرا کردیم. بعد از این آهنگ هم از محسن خواهش کردم آهنگ «سکوت» را اجرا کند که با استقبال خوبی هم مواجه شد.
شب سوم، رضا صادقی در اجرا گفت دوست دارم بعد از مرگم، بنیامین «وایسا دنیا» را بخواند. در این مورد چه نظری داری؟
- بله، آن شب هم در سالن بود که رضا صادقی عزیز این موضوع را عنوان کرد. فکر میکنم این از لطف و مهربانی رضا ناشی میشود. به شخصه بین آهنگ های رضا صادقی، «وایسا دنیا» را خیلی دوست دارم و فکر میکنم یک سر و گردن از بقیه آهنگ هایش بالاتر است. این صحبت رضا برایم خوشحال کننده بود. البته خدا نکند که برای رضا هیچ وقت اتفاقی بیفتد. حتی فکرش را هم نمیشود تصور کرد.
خیلی ها معتقد بودند عواید آن سه شب کنسرت به طور کامل در اختیار مجید بهرامیقرار نگرفته...
- امروز که داریم با هم صحبت میکنیم مجید بهرامی بهبود یافته و دوباره روی صحنه تئاتر هنرنمایی میکند. فکر میکنم این حرف ها شایعه است.
چرا تا به حال تیتراژهای تلویزیونی نخوانده ای؟
- من دو بار در قالب برنامه های سال تحویل به تلویزیون آمده ام. این موضوع هم بیشتر به این خاطر بوده که دوست دارم با عامه مردم صحبت کنم. اینطور نیست که علاقه داشته باشم مخاطبانم را دسته بندی کنم. همه مخاطبانم را یک پارچه میبینم و هر جا که این یکپارچگی برایم عینیت پیدا کند از آن استقبال میکنم. مثلا حضور در برنامه های سال تحویل همیشه برایم جذاب است چون مردم همه دارای روحیه یکپارچه ای هستند و این برایم جذاب است. در مورد تیتراژ هم باید بگویم که هنوز پیشنهادی نداشته ام که ذهنم را تحریک کند تا آن را انجام دهم.
اینکه به طور خاص با یک ترانه سرا کار میکنی باعث محدود شدنت در چهارچوب خاصی نمیشود؟
- روش های دیگر هم معایب خاص خودش را دارد. مثل عدم انسجام و چندگانگی گفتمان. وقتی تو میتوانی در یک گروه به طور منسجم و منظم کار کنی و به نتایج خوبی هم دست پیدا کنی چه نیازی هست که به صورت پراکنده کار کنی؟ این عدم انسجام فکر میکنم مشکل ایجاد میکند. باید ببینیم در کار دنبال چه چیزی هستیم. فکر میکنم ما برای ارئه حرف های مان، که حرف های مهمیهم هست شیوه مدرنی را انتخاب کرده ایم.
از همکاری ات با نیما وارسته بگو.
- بعد از بنیامین 85 چند سال با نیما وارسته همکاری نداشتیم اما همیشه با هم دوست بودیم و این پلی شده تا برگردیم به دوران طلایی که با فرید احمدی مثلث طلایی تشکیل داده بودیم. کارها با حضور نیما با کیفیت و دقت بیشتری پیش میرود و به قول فرید احمدی نیما وارسته، نابغه، موسیقی پاپ نمیشه که با ما نباشد.
بنیامین نام هنری توست، این اسم هنری از کجا آمد؟
- این اسم هنری نامی است که خانواده برایم انتخاب کرده است. در واقع قرار بر این بوده که این نام به عنوان اسم شناسنامه ای ام ثبت شود اما به هر دلیلی این اسم توسط ثبت احوال به ثبت نرسید. پدرم اسم وحید را برایم انتخاب کرده اما از همان دوران کودکی بنیامین صدایم میکردند. البته در مدرسه و دانشگاه من را با نام وحید میشناختند.
آرزوی این روزهایت چیست؟
- وقتی آدم ها از نظر قلبی به هم متصل میشوند و یکدیگر را دعا میکنند اگر دعای یک نفر بگیرد، بقیه هم سیراب میشوند. امیدوارم همه آدم ها به آرزوهای شان برسند. یکی از این آدما یه شب دعاش میگیره ...
چند اسم میخواهم بگویم که نظرت را در مورد آنها بشنوم...
- امیدوارم این بار اظهار نظرهایم منجر به نامه نگاری نشود!
سیروان خسروی:
سیروان سبکی را در موسیقی پیگیری میکند که به شخصه مخاطب آن نیستم اما میدانم کسانی که این سبک را میپسندند سیروان را دوست دارند، ضمن اینکه فکر میکنم ایشان تنظیم کننده خوبی هم هستند.
محسن چاوشی:
به نظرم تلفیق شعر و موسیقی را خیلی خوب درک میکند و از آن مهمتر این است که این توانایی را دارد که مردم را با آهنگ هایش خیلی خوب درگیر کند.
محسن رجب پور:
بهترین مدیر موسیقی الان ایران که هم در سطح داخلی و هم در سطح بین المللی در موسیقی فارسی مثالی برایش نداریم و واقعا مدیوم هایش، جهانی است.
تو با محسن رجب پور قرارداد مادام العمر داری؟
- جالب است بدانی که من و آقای رجب پور هیچ قراردادی با هم نداریم و رابطه ما وابسته به یک تفاهم حرفه ای است که هر لحظه و هر روز در حال تمدید شدن است. فکر میکنم این خیلی زیباتر و با دوام تر از قراردادهایی است که آدم ها بین خودشان میبندند. ما با هم صحبت میکنیم و همیشه تفاهم های مان به روز پیش میرود.
وقتی خواننده های دیگر با رجب پور وارد همکاری میشوند نگران نمیشوی تمرکز او روی تو کاهش یابد؟ مثل اتفاقی که برای آریان افتاد و امروز خیلی ها معتقدند تمرکز محسن رجب پور بیشتر روی بنیامین است تا گروه آریان...
- فکر میکنم تو به عنوان هنرمند فقط باید کار خودت را انجام دهی. باید کارت آنقدر جذاب باشد که انتخاب اول هر تهیه کننده ای باشی.
با گرانی چه میکنی؟
- حتما یک چیزی هست که اینقدر در موردش صحبت میشود. ببین این روزها میآید و میرود، دوره خوشی و ناخوشی و گرونی و ارزونی یک روز میآیند و روز دیگر تمام میشوند. در جامعه چیزهای دیگری مهم هستند که فکر میکنم اگر پایه و اساس اندیشه و روابط خودمان را روی این موضوعات معطوف کنیم میتواند دیگر مسائل و مشکلات را حل کند. مثلا موضوع عشق و مهربانی که همیشه روی آن تاکید میکنم خیلی از مشکلات را روان تر حل میکند چون وقتی روابط بین آدم ها نرم میشود، لجبازی ها کم میشود و تخصص وارد میشود و کار بهبود مییابد. تنها توصیه ای که میتوانم به دوستان خوبم داشته باشم، مهربانی است.
تحصیل برای خانواده ام جذاب تر است
بنیامین بهادری ریشه مذهبی دارد؟
- شاید بهتر است بگوییم بنیامین ریشه ایمانی دارد. این موضوع اساسا به خانواده ام برمیگردد، پدر و مخصوصا مادرم انسان های بسیار مومن و معتقدی هستند که طبیعتا روی من هم اثر گذاشته است.
این مسئله روی حضورت در عرصه موسیقی تاثیر منفی نگذاشت؟
- نه چون جنس هنری که از من در خانواده دیده میشد، شکل پرمحتوا و اصیلی داشت، هنری از جنس درجه یک ایمانی که هیچ تناقضی با روحیات آنها نداشت. البته بیشتر از اینکه به هنر سفارش شویم، به تحصیل تشویقمان کردند اما در مورد پرداختن به هنر هم مانعی برای مان وجود نداشت.
خانواده ات هم کارهایت را دنبال میکنند؟
- مثل همه آدم های دیگر! برای آنها هنوز هم تحصیل خیلی جذاب تر است.
یعنی اینکه بنیامین امروز تبدیل به یک ستاره شده برای شان جذاب نیست؟
- بنیامینی که کتاب میخواند و درگیر مسائل علمیاست، هنوز خیلی برای شان جذاب تر است. البته این بدان معنا نیست که موضوع موسیقی برای شان مهم نیست و کارهایم را مثل همه مردم پیگیری میکنند.
شنیده ام که دوستانی از مداحان معروف داری، این موضوع صحت دارد؟
- من بیشتر با این دوستان در ساخت تصنیف هایشان همکاری میکردم و همینطورر در آلبوم «ماه مهربان» هم از آنها مشاوره گرفتم تا بتوانم در مسیر درست گام بردارم. به هر حال مفاهیم مذهبی توسط این دوستان بین مردم جا میافتد و وقتی تو میخواهی کاری از این دست انجام بدهی، آنها بهترین مشاوران تو میتوانند باشند. فکر میکنم آدم های دوست داشتنی زیادی در این گروه از دوستان وجود دارد.
هنوز هم ارتباطت را با آنها حفظ کرده ای یا نه؟
- دوستانی که قبلا با هم کار میکردیم امروز با شاعرها و ملودی سازهای قوی تری در حال همکاری هستند. من هم به صورت پراکنده کارهایی در این زمینه انجام میدهم.
تو که شعرهای مذهبی میسرودی چرا در کارهایت از ترانه های خودت استفاده نمیکنی؟
- خب فرید احمدی در ترانه سرایی و شعر یک سر و گردن بالاتر است. معتقدم در هر زمینه ای باید از بهترین ها استفاده کرد. وقتی فرید احمدی هست و میتواند با حسی نزدیک به من ترانه بگوید، دیگر چه نیازی است که از ترانه های خودم استفاده کنم؟
پس ترجیح میدهی فعلا از ترانه های خودت استفاده نکنی؟
- اینطور نیست که بگویم ترانه های فرید ترانه های من نیست. فرید چیزی جز تفکر بنیامین نمیگوید و من هم تا به حال چیزی خارج از فکر فرید نساخته ام. فرید احمدی از تکنیک و حس بالایی برخوردار است و بعضی اوقات ترانه هایش به الهام نزدیک میشود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
منبع: روزنامه یکشنبه
گفتگو با علی لهراسبی خواننده تیتراژ سریال «خداحافظ بچه»
این خواننده که همیشه در بحث خواندن تیتراژهای تلویزیونی جسارت و شهرت بالایی را در بین اهالی موسیقی داشته، در ماه رمضان هم با یک کار جدید به تلویزیون برگشته تا....
پس از موفقیت هایی که علی لهراسبی با «دلنوازان» و «فاصله ها» تجربه کرد، این بار این خواننده با «خداحافظ بچه» به ملاقات دوستدارانش آمده
بیشترین وسواس و سخت گیری ها را دارم
علی لهراسبی امسال جزو پر خبرترین خواننده های پاپ داخلی بود که پس از انتشار آلبوم «تصمیم»، جنجالهای فراوانی در حول و حوش اش بوجود آمد و به هر حال سال شلوغ و پر دردسری را تا کنون تجربه کرده. این خواننده که همیشه در بحث خواندن تیتراژهای تلویزیونی جسارت و شهرت بالایی را در بین اهالی موسیقی داشته، در ماه رمضان هم با یک کار جدید به تلویزیون برگشته تا باز هم سریال «تیتراژخوانی» های او بعد از «دلنوازان» و «فاصله ها» وارد مرحله ای جدید شود.
حضور او به عنوان خواننده تیتراژ سریال پربیننده شبکه سه در ایام ماه رمضان «خداحافظ بچه» باعث شد سراغی از او بگیریم.
• پیشنهاد خواندن تیتراژ سریال «خداحافظ بچه» از کجا و چظور به تو شد؟
حدود چهل روز قبل بود که تهیه کننده اثر آقای هاشمی با من تماس گرفتند و موضوع را عنوان کردند. بعد در جلسات مختلفی که با هم داشتیم در مورد کلیت و موضوعیت کار با هم صحبت کردیم و این جلسات تا به نتیجه نهایی رسیدن، ادامه پیدا کرد. بیشتر موضوعیت بحث و تبادل نظراتمان در مورد متن ترانه بود که بیشتر و بهتر به سناریو و داستان سریال بخورد و وقتی به نتیجه رسیدیم، من کارم را شروع کردم. در ابتدا چند اتود اولیه برای کار زده شد و همین طور جلو رفتیم تا بالاخره به نتیجه دلخواه رسیدیم.
• پس باز هم مثل همیشه همان سخت گیری ها و وسواس های برای خواندن یک ترانه در اصطلاح «تیتراژی» از سوی تو وجود داشته؟
قطعا همین طور بوده و هست. من همیشه برای اینکه کارم در حد و اندازه های مخاطبم و انتظاراتشان باشد، بیشترین وسواس و سخت گیری ها را دارم. دیگر در حال حاضر در جایگاهی نیستم که بخواهم ریسک کنم. باید حتما بهترین ها را برای مخاطبم بسازم.
• تو بعد از گل کردن «فاصله ها » و «دلنوازان» در بین مردم، بلافاصله آلبوم جدیدت را در بازار موسیقی منتشر کردی و کنسرت هایت با شور و شوق دوستدارانت همین طور پشت سر هم برگزار شد. این بار هم این روند و رویه را قرار است دنبال کنی؟
آلبوم جدید که قطعا نه. چون هنوز در مراحل ابتدایی تولید اش است ولی موسیقی روز به روز در حال پیشرفت است و از حرکت باز نمیماند. من هم برنامه ریزی هایی را دارم . برای کارم و برای آینده کاری ام. بعد از این سریال و این تیتراژ هم مخاطبان ام باید منتظر غافلگیری های بزرگتری باشند. اتفاقات خوبی در راه اند.
• در مورد شعری که برای این کار انتخاب کردی چقدر موضوعیت سریال نقش داشت؟
قطعا خیلی اهمیت دارد. ولی در هر صورت من باید تمرکز ام روی این باشد که این قطعه هم به صورت تیتراژ برای این سریال بتواند خودش را نشان دهد و هم به صورت مجزا هویت داشته باشد. یعنی اگر این قطعه را کسی بدون اینکه سریال را هم ببیند ،بشنود بتواند با آن ارتباط برقرار کند. اگر این سریال هم نبود و قرار بود کار بصورت تک تراک منتشر شود، فقط اسمش اینی نمیشد که الان شده و من اسمش را «تو میبخشی» میگذاشتم. ولی چون اتفاقات این سریال جوری پیش خواهد رفت که به این اسم کنونی مربوط میشود، این اسم انتخاب شد.
ولی آن هویت اصلی هم حفظ شده و در خارج سریال هم همه میتوانند با آن ارتباط بگیرند.
• بقیه تیتراژ های امسال را هم شنیده ای؟
بله . دوستان و همکاران به هر حال زحمت کشیده اند و کارهایشان را به نحو احسن انجام داده اند.
• کدام کار امسال را بیشتر از بقیه دوست داشتی؟
کار گروه «سون» را خیلی دوست داشتم و به نظرم کار آنها امسال ار بقیه بهتر بوده.
• چه برنامه هایی برای آینده داری؟
بعد از کنسرت تهران خیلی انرژی گرفته ام. انگیزه زیادی برای کنسرت دارم و میخواهم باز هم آن لحظه ها تکرار شوند. در حال یک سری برنامه ریزیهایی هستم که امیدوارم زودتر به جمع بندی های لازم برسیم که بتوانیم برنامه های جدید را با کیفیت بهتر اجرایی کنیم.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ